زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
وسـط خـطـبۀ من بـود که پـیـش نـظـرم تیری از چله رها، خورد به حلق پسرم دست و پا میزد و من در عوضش جان دادم گریهها کرد به حال من و او چـشم ترم سر او سمت هوا بود و سر من به زمین آسمان گشت خراب از غم او روی سرم خون او را به هوا ریختم و شخص خدا تسلیت گفت از این داغ به سوز جگـرم با غم اکبر من، اصغر من فـرق نداشت هم اثر بر جگرم داشت غمش هم کمرم دو قــدم رفـتـهام و چـنـد قـدم بـرگشـتـم من نـدارم بـخـدا پـای رسـیـدن به حـرم مادرش منـتـظر اوست دم خـیمه هـنوز خــبــر داغ عــلـی را نــتــوانــم بــبــرم بر دلـم مـاند زبان باز کـنی، قـد بکـشی حسرتاش مانـد برایم که بگـوئی پـدرم |